سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهدای استان هرمزگان - وبسایت پایگاه مجیدی

نام: سید احمد

نام خانوادکى : هاشمى نخل ابراهیمى

فرزند: سید یوسف

تاریح تولد: 1/7/1344 

محل تولد: روستای نخل ابراهیمی

بخش مرکزى- شهر میناب استان هرمزگان

تاریخ شهادت: 25/4/1361

محل شهادت: جبهه شلمچه

مدرک تمصیلى: فوق دیپلم

شاکرد ممتاز و ثمونه در سطع کشور مرکز ثربیت معلم یزد قسمت از زندیگنامه و خاطرات مرحرم سید احمد هاشمی فرژند مرحوم حاج اقا سید یوسف ساکن میناب جنوب معظم له در یک خانواده روحانی و سادات جلیل القدر در سال 1334شمسى چشم بحهان کشود; دوران خردسالى وى از اخلاق حمیده و صفات  پسندیده مرحوم پدرشان برخوردار بودند تا اینکه در سن چهارسالکى مادرشان برحمت ایزدى پیوست و از شش سالکى مشغول به فراکرفتن قرآن مجید شد که در اثدک زمانى قرآن را یا د گرفت و در سن هفت سالگی وارد تحصیلات ابتدایی شد و هنوز تحصیلات ابتدایى را تمام نکرده که پدرشان نیز برحمت ایزدى پیوست. فلک تا بود اینش کار بود اولیاء و دوستان خدا امتحاناتشان بیشتر است خلاصه ششم ابتدایى را در میناب تمام و از آنجاییکه مرگ پدر و مادر کرد یتیمى بر رخسارشان پاشیده بود زندکى در میناب برایشان سخت و غیر قابل تحمل بود بنابراین به یزد که برادرشان جناب آقاى سید حمزه هاشمى که تحصیل علوم دینى مینمودند رهسپار کردید. در یزد تحصیلات دبیرستانى اش را نیز با موفقیتى چشم گیر و کم نظیر بپایان رسانید. در دوران تحصیلات دبیرستان سراسر فکر و اندیشه اش غرق در جستجو مهمات و مطالعه و تحقیق بود و نسبت به  انجام برنامهای مذهبی فوق العاده عشق می ورزید به طوریکه تلاوت قرآن کریم را در مراسم صبحگاهی و همچنین با نوشتن مقالات و عبارات و نیز از طریق سخنرانیها در کلاس درس و در مجالس مذهبی در ارشاد دیگران می کوشید .

شهید سید احمد هاشمی در موقع مسافرت به شهرهای دیگر بیشتر در فراهم آوری کتابهای مفید و سودمند بحال اجتماع بود . چون از نظر مالی توانایی خرید کتابهایش نداشت ساعتها اوقاتش را صرف نوشتن مقالات در کتابخانه ها می کرد و با قرائت و در اختیار دانش آموزان دیگر گذاشتن در خدمت به اسلام می کوشید. بعد از اتمام دبیرستانها جهت ادامه تحصیل وارد دانشسرای راهنمایی یزد شد و تحصیلات دو ساله دانشسرا را با اخراز مقام اول در ایران بپایان رسانید .

در مسافرتهایی که به شهرها داشت کتابهای مذهبی و مفید به حال اجتماع را فراهم می آورد و لذا اغلب دوستانش را که قصد مسافرت داشتند به خرید کتاب ماموریت می داد بطوریکه در دوران تحصیلات دانشسرا یکی از دوستانش که سفری به اصفهان داشت سفارش نمود تا کتاب غرب زدگی جلال آل احمد را در صورت پیدا کردن برایش خریداری نماید که ضمن سوال دوستش ار کتاب فروشی توسط ساواک اصفهان دستگیر شده و در پی علت یابی و انگیزه خرید کتاب ضمن تماس ساواک اصفهان با ساواک یزد شهید سید احمد را از دانشسرا به ساواک اصفهان احضار می نماید ولی او که ار هوش سرشار و درایت عمیق بر خوردار بود ابتدا کتابهایی که از نظر رژیم منحوس بود را از خانشان به منزل همسایه شان برد و سپس خود را به ساواک معرفی می نماید که اتفاقا خانشان توسط ماموران مزدور آمریکایی ساواک بازرسی می گردد که طبق عمل پیش بینی شده خوشبختانه چیزی دستگیرشان نمی شود . تحصیل سید احمد هاشمی بعد از اتمام تحصیلات و اخذ فوق دیپلم جهت انجام خدمت در مدارس سعادت آبادفارس تدریس می نوماید . در شروع انقلاب خونبار امت شهید پررورمسلمان ایران به رهبری قائد عظیم الشان خضرت امام خمینی ره با سختراتی در اجتماعات  و پخس اعلامیه های امام خمینی در جریان پریروزی انقلاب فعالیت می نماید .   

بعد از پیروزى انقلاب در رابطه با تشکیل هیئت هفت نفره و شقسیم اراضى به منظور قطح دست خوانین، برخود لازم مى داند علاوه بر امر تدریس به عنوان یکى از اعضاى هفت نفره به اسملام خدمت مى نماید شهید سید احمد بعد از 4 سال خدمت در سعادت آباد فارس به یزد منتفل شد. و به عنوان مربى تربیتى در آمورش و پزورش مهریز انجام وظیفه مى نماید.

شهید سید احمد ضمن شرکت در دعاى کمیل همیشه دعا مى کرد که خداوند او دا از سعادت شهادت بى بهره نسازد شهیدى که شبها شبها سجاده اش برای  انجام نماز شب گسترده بود و پیوسته برای شهات و خیلى به سعادت ابدى و رسیدن به لقاء الله ملتمسمانه از خدا استمداد مى جست سرانجام با شرکت پیاپی در نبرد حق علیه باطل نداى امام امت را لبیک گفته و در تاریخ 25/4/61در جبهه به فیض عظیم  شهادت که آرزوی دیرینه اش  بود رسید و به دیدار خدایش شتافت .

یادش گرامى، روحش شاده و راهش پر رهرو پاد در پایان شایسته است جهت پى بردن به روح متعالى مرحوم شهید و عمق سوز و گداز و عشق فراوان سید احمد براى شرکت در جبهه نبرد علیه باطل به درج مختصرى از تقاضاى به جبهه و وصیتنامه اش بپردازیم.

متن درخواست تقاضاى اعزام به جبهه شهید سید احمد هاشمى

از اداره آموزش پرورش شهرستان مهریز یزد:

“ریاست محترم اداره أموزش و پروردش شهرستان مهریز”

احتراما هنگام کارزار است و عاشقان راه حق را پروانه گونه بودن لازم، لذا چون اینجانب سید احمدهاشمى که در قسمت امور تربیتى اداره آموزش وپرورش مشغول انجام وظیفه هستم و در بسیج سپاه جهت اعزام به ببهه ثبت نام نمود. و موافقت ان اداره را ضرورى د یده ا ند. لذا استدعاى عاجزانه مى شود ما را از این خوان گسترده نعمت در جبهه هاى نبرد محروم ننمود. و موافقت خود را اعلام نمائید.

متن وصیت نامه شهید سید احمد هاشمی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

در هنگام کوچ قران را گشودم و حاصلش این است که زینت بخش احوالنا این حقیر شد:

ان ا… اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خان و مال را چه کند

دیوانه که هر دو جهانش بخشى

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند 

خداى را شکر که به ما توفیق رهروی راهش را اعطا فرمود که اگر او عنایتى نمى کرد ما جسمى کوچک در بیابان پر فریب که مارهایش هر لحظه به رنگى طمع بلعیدن ما را دارند چه مى کردیم عاشقان روی یار به گرد او مى چرخند و مى سوزند و ما سوختگان راه امامتیم. اینک هنگام عاشوراست و خون و پیام با هم انسانها را مى خوانند و جبهه جلسه امتحانى است به گستردگى همه میدانهاى کارزار و پهنای همه تاریخ که در این جلسه نخست خود را مى آزمائیم که چند مرده حلاجیم و به خودشناسى نائل مى گردیم و خدا ایمان اگر خواند به  لقا ئش مى شتابیم که آه چه زیباست دیدار او… که در همه جا هست و ما از او دوریم وچه بى حیا و بى معرفتیم که یار از من نزدیکتر به من است و این عجیبتر که من از وی دورم. دوست دارم برخیزم این حدیث نوشته شود: من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقتى عشقته ومن عشقته قتاته. جانا به خرابات آى تا لذا جان بینى جان را چه خوشى باشد هم صحبت جانانه چه زیباست از خود جدا شدن در لحظات اوج با او بودن. خدایا این چه حکایتى است که ایران را یکباره تکان دادى، مگرنه اینکه هر چه داریم از تو داریم و گوهرى که تو ما را اندکى لایق داشتى و به ما نا اهلان دادى تا ما را اهل کند گوهر شب چراغى، پیر مرادى که چراغ در کوچه هاى ظلمانى گرفت و ما را به رهبرى بنام روح خدا، امام خمینى، این شب زنده دار روز فریاد، علیه مستکبران همه تاریخ و فرعونیان و بلعم با عورهاى همه زمانها و همه مکانها، و واى بر ما اگر بدون عشق او بمیریم که اگر مردیم اعمالمان ضایع است. برادران و خواهرانم این مرد الهى را بشناسید، بشناسید، بشناسید و ارج نهید که هر چند قطره دریا را نمى شود محک زد. اینک زمان پر و بال زدن تا کوى دوست فرا رسیده پس سبکبال به پرواز در مى آییم. خدایا بر ما منت نهادى که گفتیم: الهم اجعلنى من جندک واجایتمان نمودى، چگونه شکران این نعمت را بجاى مى آوریم بجز با خونمان و گوشتمان و پوستمان که همه اینها از ما نیست که بر تو منت گذاریم و اینها همه از توست، پس الیه راجعون و ما انا ا…ئیم . برادران و خواهرانم؛ با تقوی و دعا و آگاهى و شب زنده دارى از خود جدا نشوید، و به سوی او اوج گیرید از گرفتاریها و مصائب مهراسید که دنیا میدانگاه آزمایش است ر رو سیاهیم اگر در این پهنه مردود شویم. در طریقت پیش سالک هر چه آید خیر اوست در صراط مستقیم دل کسى گمراه نیست .

 بر در میخانه رفتن کاریگرنگان بود

خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

بار خدایا دهانهای کثیفى به مقام و رهبرمان و ولایت فقیه توهین کرده و مى کنند، آنها را درهم شکن. خواهران مسلمان ایرانى اسلام تعارف بردار نیست اگر مى گوئی مسلمانی  حجاب یکى از قوانین اسلام است اگر رعایت نکنى در مسلمانى تو شک است، این پوشش مقاومت و حدیث خون فاطمه (س) و فریاد انقلاب زینب و ام کلثوم و سرود  نیایشهاى خدیجه و سنگر دفاعی انقلاب اسلامى و پاسدار تقوى خودت و کیان اسلام را حفظ کن. خدایا برما رحم کن و لحظه ای ما را به خودمان وامگذار، توفیق قدردانى از نعمتهایت و پیروى از نایب امام زمان، روح خدا، جان جانان،  خورشید تابان، امام خمینى را به ما عطا فرما.

الهم اجعل محیا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد وآل محمد

معلم توفیق یافته سید احمد هاشمى – 12/2/61

 

 

 

نام: منصور

نام خانوا دگى: صالحى دومشهرى

فرزند: محمد

تاریخ تولد: 1337/7/1

محل تولد: روستاى دومشهر بخش

مرکزى شهر میناب استان هرمزگان

تاریخ شهادت: 4/10/1365

محل شهادت: جبهه هاى جنوب- منطقه عملیاتى کربلاى 5

سمت: دانش آموز معلم

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

شهید منصور صالحى دومشهرى در سال 1347 در روستای دومشهر تابعه بخش مرکزى شهرستان میناب در خانواد ه اى مذهبى پا به عرصه وجود گذاشت.تحصیلات ابتدایى و راهنمایى تحصیلى را در همان روستا گذارند. از کودکى در محافل مذهبى شرکت مى کرد. از9 سالگى نماز را بپا مى داشت و از 11 سالگى روزه مى گرفت. از آنجا که علاقه وافرى به شغل مقدس معلمی داشت در تاریخ 28/8/63بمنظور ادامه تحصیل وارد تربیت معلم امام جعفر صادق (ع) شهرستان میناب شد. ایشان در دوران تحصیل از هوش و استعداد بسیار بالا برخوردار بود. تا سال 65 در پایه سوم تربیت معلم مشغول تحصیل بودند. در همان سال دفاع از نظام و اسلام را به کلاس درس ترجیح دادند و به عنوان بسیجى براى دومین بار عازم جبهه هاى نور علیه ظلمت شدند. ایشان در جبهه بعنوان تک تیرانداز دسته سوم یا زهرا (س)گردان 416 لشکر ثاراله بودند. سرانجام در تاریخ 4/10/1365 در عملیات کربلای 5 منطقه شلمچه شربت شهادت را نوشید و به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مدتى مفقود الاثر بودند تا اینکه در تاریغ 19/5/66 پس از 11 سال پیکر مطهر این شهید والا مقام توسط گروه تفحص و معراج شهداى تفحصى به خانواده اش تحویل و در گلزار شهداى روستاى دومشهر بخاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش مستدام باد..

فرازى از وصیت نامه شهید

او مى نویسد: ((ما هم باید مثل یاران و اصحاب باوفاى امام حسین (ع) او را یارى کنیم تا به یارى خدا جنگ به نفع اسلام و مسلمین تمام شود. پدر جان در ایام عملیات هزاران هزار جوان به خون خود غلطان مى شوند. کسانیکه عاشقانه به سوى معشوق خویش پر مى گشایند. آنها که نور چشم و امید هزاران پدر و مادر هستند. من نیز مى خواهم مانند آنها بسوی معشوق خویش بشتابم.))

 

 

 

 

نام: سید عبدالحسین

نام خانوادگى: موسوى پو ر

فرزلد: سید احمد

تاریخ تولد: 17/10/1334

محل تولد: روستاى شهوار، بخش

مرکزى شهر میناب، استان هرمزگان

تاریخ شهادت:7/11/1365

محل شهادت: پاسگاه زید

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

برادر شهید عبدالحسین موسوی پور فرزند سید احمد بشماره شناسنامه 107 حوزه یک میناب محل تولد شهوار شهید بزرگوار در تاریخ 6/9/63 در رشته علوم تجربى دوره کاردانى وارد مرکز تربیت معلم شهید باهنر بندرعباس گردید نامبرده از جمله دانمسجویان متعهد و باتقواى این مرکز بود شهید موسوى پور از دانشجویان شاخص تربیت معلم بود که در زمینه هاى پرورشى و مذهبى با سایر دانشجویان و سرپرستان و مربیان پرورشى فعالیت چشمگیرى داشت شهید موسوى پور در خرداد ما ه 1365 با معدل 02/16 از این مرکز فارق التحصیل شد این دانشجو در راستاى انقلاب و خط امام گام برمیداشت همیشه اوقات پیشگام بود و همین امر باعث گردید که این افتخار بنام خود و خانواده و آموزشگاه خود به ثبوت برساند. شهید از افراد فعال و خیر مسجد اصغریه بود. از طریق مسجد به فقر او نیازمندان کمک مى نمود. در نماز جماعت شرکت مى کرد و به نماز اول وقت اهمیت زیادى مى داد. پس از اتمام تحصیل، دفاع از اسلام و اعتقادات خود را بر هر کار دیگرى مقدم دانست و در جبهه حاضر شد و به عنوان آر. پى. جى زن به صف دیگر رزمندگان اسلام پیوست و این حضور سید آنقدر ادامه یافت تا به اجداد مطهرش پیوست.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

 

 

نام: محمد رضا

نام خانوادکى: مبین

فرزند: معصومعلى

تاریخ تولد: 5/1/1340

محل تولد: شهر نى ریز استان فارس

تاریخ شهادت: 28/11/1364

محل شهادت: فاو

میزان تحصیلات: دیپلم

محل خدمت: میناب- بخش بشاگرد

خلاصه اى از زندگینامه و نحوه شهادت

شهید محمد رضا مبین در تاریخ 22/8/1362 به عنوان معلم به استخدام آموزش و پرورش شهرستان میناب درآمد. از آنجا که علاقه وافرى به خدمت در مناطق محررم داشت به صورت داوطلبانه عازم خدمت در منطقه محروم بشاگرد گردید. در آنجا به سمت مدیر و آموزگار دبستان روستاى تچک بخش بشاگرد به امر تعلیم و تربیت نونهالان آن خطه محروم مشغول شد. این معلم شهید علاوه بر تدریس دانش آموزان، در هدایت مردم جهت شناخت اهداف مقدس انقلاب اسلامی نیز کوشا بود. سرانجام جبهه نبرد حق علیه باطل را به جبهه تعلیم و تربیت ترجیح داد و عازم مناطق جنگى گردید. سپس در تاریخ28/11/61 در منطقه عملیاتى فاو به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

روحش شاد و یادش گرامى باد.

وصیمت نامه محمد رضا مبین اعزامى از نى ریز فارس

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا

   سلام بر رسول الله سللأم بر شیر بیشه شجاعت على (ع) سلام بر  حسین (ع) و سلام بر مهدى (عج) و نایب بر حقش روح خدا. اکنون که وصیت نامه خودم را مى نویسم نمى دانم چه بنویسم و  چه بگویم چون خدایا تو خود از دل بنده آگاه هستى و بند ه ات را خوب مى شناسى و من خود را لایق نمی دانم که بنام یک رزمنده بنشینم و وصیتنامه بنویسم خدایا چه بگویم وچه بنویسم از اعمال بدم بنویسم از دور بودنم از قافله بنویسم، ولى خوب خدایا تو رئوف هستى و مهربان از تو میخواهم بحق آن خونى که همیشه جوشش آن است که جوانان رابه شورش انداخته و مانند یاران خود امام حسین عاشقانه بسوی تو مى آیند توئى که همه چیز هستى و هرچه بخواهى مى کنى….  و هیچ کارى جز به اراده تو نیست از تو مى خواهم به عزت و جلالت مرا هر آنچه که… خدایا خود میدانى که جز براى رضاى تو و براى یارى دین تو به جبهه نیامدم و از تو مى خواهم که از این بنده و ضعیف این قدم ناچیز را قبول کنى امروز وظیفه تک تک افراد است که راه شهدا را ادامه دهند و نگذارند که این خونها پایمال گردد .


نوشته شده توسط : احمد منصوری

نظرات دیگران [ نظر]


نام شهید: غلام آبسینه

نام پدر: شنبه

تاریخ تولد:1/6/44

تاریخ شهادت: 19/10/65

در اولین روز از شهریور ماه سال 1344 در روستای کنارو از توابع شهرستان بندرعباس، شهید غلام آبسینه به دنیا آمد. او که بر پیشانى،خط سرخ شهادت داشت از کودکى به نماز، دعا و قرآن علاقمند بود.دوره ی دبستان را در همان روستای کنارو به پایان برد و براى ادامه ى تحصیل به بندرعباس آمد. شهید غلام آبسینه با وجود این که محصل بود، فعالانه در راهییمایى ها و مراسم مذهبى شرکت مى کرد. او با شروع جنگ تحمیلى به سوى جبهه هاى جنوب عازم،و در عملیات والفجر 1 به شدت مجروح شد و پس از بهبود و بازگشت به جبهه در تاریخ19/10/65، عملیات بیت المقدس، منطقه ى عملیاتى ام الرصاص به شهادت رسید.

پیراهن پاره پاراش را بنگر      زخم تن پر ستاره اش را بنگر
برروی زمین فتادنش را دیدی    برخاستن دوباره اش را بنگر

فرازى از وصیت نامه

خدا را شکر مى کنم که توفیق جهاد به من داد و شکر مى کنم که امام عزیز را که نعمت خداوندى است، براى راهنمایى ملت جهان فرستاد وامیدوارم که در روز قیامت هم شفیع ما باشد. همیشه عاشق امام باشید.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

 

 

 

نام شهید: على آبسواران

نام پدر: حاجى

تاریخ تولد: 1/4/48

تاریخ شهادت: 4/ 10/ 65

یاران حسین را نورى بر پیشانى، دلى در سینه است که با آن نور.هدایت مى شوند. شهید على آبسواران در تاریخ 1/4/1348در روستاى کنارو دیده به جهان گشود. او که از کودکى به یاد امام حسین (ع) زنده بود و به ذکر خدا خرسند مى شد، پس از به پایان رساندن دوره ىراهنمایى، براى ادامه ى تحصیل به بندرعباس رفت.وجود برادرى بزرگوار چون شهید محمد آبسواران باعث شد ازکودکى او را سرمشق و الگوى خویش قرار دهد، شهادت برادر عشق وشهامت را، در دل او بیافزاید. شهید على آبسواران با تشکیل کتابخإنه ومطالعه ى کتاب هاى مذهبى و لبیک گفتن به نداى امام در راستاى تشکیل بسیج 20 میلیونى و شرکت فعال در برگزارى مراسم دعاهاى پرفیض کمیل و توسل و آمادگى کافى را براى دیدار دوست پیدا کرد.سرانجام روز وصل فرا رسید، او در عملبات ظفرمندانه ى کربلای4?منطقه ى عملیاتى ام الرصاص در تاریخ 4/10/65 به خیل عظیم یاران حسین (ع) پیوست.فرازى از وصیت نامه:از مال دنیا چیزى ندارم که درباره ى آن بنویسم،، ولى چرا! مقدارى خون ناقابل دارم که آن را هم در راه خدا و رسو ل خدا (ص) انغاق مى کنم.شهادت نعمتى بس گران است که انسان مى تواند آن را با ثروت ایمان بخرد.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

 

 

 

نام شهید: عون آبسته

نام پدر: غلام

تاریخ تولد: 1/3/1341

تاریخ شهادت: 24/4/1361

زمین را بنگر. رنگین به خون عون و عباس و جعفر است و آسمان را که هر غروب پیشانى بند سرخ ایشان را بر جبین مى بندد. شهید عون آبسته در تاریخ 1/3/1341 در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. تحصیلاتش را در سن 7 سالگى آغاز کرد و دانش آموز بود و قلم در دست داشت که اسلحه بر دوش گرفت و به سوى جبهه های نبرد با کفار قدم برداشت و در تاریخ 24/4/1361، عملیات رمضان منطقه ى عملیاتى پاسگاه زید به شهادت رسید و فرشتگان از عطر پیکر پاره پاره اش گللاب برچیدند.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

 

 

 

 

نوشته شده توسط : احمد منصوری

نظرات دیگران [ نظر]


نام شهید : محمد احترامی سرخائی

نام پدر : سلیمان

تاریخ تولد : 4/9/44

تاریخ شهادت : 19/10/65

محمد احترامی سرخائی در تاریخ 4/9/44 در شهر شهید پرور بندرعباس به دنیا آمد و توجوانی 14 ساله بود که راهی جبهه های نور عیله ظلمت شد و سر انجام در تاریخ 19 / 10 /65 ، عملیات کربلای 5 ، منطقه عملیاتی پاسگاه زید ، به شهادت رسید .

فرازی از وصیت نامه  :

اکنون که دارم به عنوان رزمنده به جبهه می روم هیچ آرزویی جز پیوستن به صفوف رزمندگان و نامبود کردن دشمنان اسلام ندارم . همچنان که سراپایم را هیجان گرفته و از عشق به خدا و دیدار مولایم به تپش افتاده است .

 

 

 

نام شهید : موسی آزموده

نام پدر : حسین

تاریخ شهادت : 9/ 9/ 60

تاریخ تولد : 27/5/42

آنان که بر در گاه داور بر دار عشق رفتند ، همان ستاره جبینانند که رو ز رستاخیز به قافله سالاری حسین ( ع) ، بی سر اما سربلند پا به عرصه  محشر می نهند . شهید موسی آزماده در تاریخ 27 / 5 / 42 در سرزمین شراره های آفتاب ، بندرعباس ، متولد شده او نیز چون غنچه هایی دیگر این باغ نسیم ایمان رقص شهادت برگزیره و در تاریخ 9 /9 / 60 ، عملیات طریق القدس ، منطقه عملیاتی بستان به شهادت رسید . روحش قرین رحمت حق باد .

 

 

 

نام شهید: غلامعباس آتش دهقان

نام پدر: سبز على

تاریخ تولد: 1/ 6/ 44

تاریخ شهادت  19/10/65

راست قامتان روزگار، استوار، در میدان نبرد ایستاده اند تا ببینند کیست که بر اسلام شمشیر کشیده است؟ شالید غلامعباس آتش دهقان، شیردلى از نسل سربه داران در سال 1344 در شهر بندرعباس به دنیا آمد. او پس از به پایان بردن دوران ابتدایى و راهنمایى با شروع جنگ تحمیلى به سوى جبهه هاى نور شتافت. آن جا که عطر مهدى (عج) در فضا پراکنده بود. او قبل از عزیمت به جبهه تمامى کتاب هایش را به کتابخانه ى شهید دستغیب بخشید. صوت دلنشین قرآنش تا ابد در جان همسنگرانش جاریست و بالاخره سرمست از عشق على (ع)، در شامگاه جمعه پس از قرائت دعاى کمیل در تاریخ 10/2/62، عملیات بیت المقدس، منطقه ى عملیاتى ام الرصاص به سوى عرش به پرواز در آمد. وقتى آتش عشق به پا مى شود، آتشى که نمى میرد، همیشه در دل کسانى صبح راورق مى زند که سر سپرده ى حریم یارند.

فرازى از وصیت نامه

امیدوارم روزى شاهد آن باشیم که پرچم خونین اسلام بر فراز همه ى مما لک و کشورهاى محروم و مستضعف به اهتزاز درآید و بساط استکبار و استبداد و استعمار جهانى برچیده شود.

برگرفته از کتاب یک خلیج تشنگی

 

 

 

 

نوشته شده توسط : احمد منصوری

نظرات دیگران [ نظر]


وبسایت پایگاه مقاومت شهید مجیدی:


بازدیدهای امروز:
2 بازدید
بازدیدهای دیروز:
12 بازدید
مجموع بازدیدها:
44534 بازدید

حوزه شهید علیرضا آرمات


پست الکترونیک
پارسی بلاگ
درباره من


: درباره خودم :
<*آنان که بر راه خدا آمدند رستگار شدند و آنان که از این راه گمراه شدند نابود گشتند. بیایید با هم این راه را کامل بپیماییم*> شهدای استان هرمزگان - وبسایت پایگاه مجیدی
<*پایگاه مقاومت شهید مجیدی*>